همه بخونید...
خدایا سپاس بی کران مانند آسمانت...
به خاطر آسمانی به این بزرگی و عظمت...
آسمانی که در مقابلش از ذره ای نیز کوچکترم...
آسمانی که همیشه مهربانیت را با باران به ما میفهماند...
میبارد بر سر آدم هایی که قدر خوبی هایت را ندانسته اند...
من امروز آمده ام تا فقط بابت سقف بزرگی که بالای سرم قرار داده ای تو را شکر کنم...
همین...
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﮐﻪ …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﯽ ﺩﻭﺳـــﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﻓﺪﺍ ﮐﻨﯽ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻠﻘﺖ ﮐﺴﯽ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺸــــــــــﻖ
حس قشنگیه...مگه نه؟
سلامتید؟؟؟
دوستان فردا یه مسابقه ی سخت دارم
مسابقه ی احکام
خیلی استرس دارم
برام دعا کنینجون من؟؟؟
اگه برام دعا کنین......؟؟؟
هیچ کار نمیکنم....
من باید برم بخونم...
خداحافظ حتما خبرتون میکنم...
در آیــــــــــنه می نــــــگرم...
دخــــــــــتری است غمگین...
دارد بـــــــــغض میکند...
کمی دلــــــــداریش دهید...!
به او بگویید که همـــــــــــــه چی درست میشود...!
دلــــــــــش میخواهد کمی دروغ بشنود...!!
آیــــــــــــنه را پایین تر نصب کنید...
به گمانـــــــم به زانـــــــــــــــو در آمد......
مثل پروانه ها در هوای گل
که باله می رقصند
تو روی بند دلم تاب می خوری
به گونه هایم بهار می پاشی
و من از بوی دامنت در باد
برای دفتر شعرم
خیال می چینم
دلـــــــتنــــــگم بــــــراي تــــــو
بــــــراي بــــــا تــــــو بــــــودن
اي کــــــاش ميــــــشد
در ايــــــن لحــــــظات خــــــالي
کمــــــي تــــــــــو داشـــتـــم
چقــــــدر آه ……
چقــــــدر دلتــــــنگي …
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟؟؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
ا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
كس غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت،
كه حتی روز روشن نیست
كسی اینجا نمیبینه
كه دنیا زیر چشماته،
یه عمره یادمون رفته
زمین دار مكافاته ...
فراموشم شده گاهی
كه این پایین چه ها كردم،
كه روزی باید از اینجا
بازم پیش تو برگردم ...
خدایا وقت برگشتن،
یكم با من مدارا كن،
شنیدم گرمه آغوشت
اگه میشه منم جا كن
. . . بِکن این لباسِ تظاهر را . . .
خودت که باشی ؛ بی نظیری
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
....
آن روزها ...
وقتی که صدایت میکردم گونه هایم سرخ میشد
و تو بر روی لبانت لبخند جاری ...
ولی امروز ...
دیگر صدایت که نمیکنم هیچ ...
حتی نگاهت هم نمیکنم
چرا که ...
تو لایق احساسات پاک من نیستی
خواهشا راست بگین ...
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز . . .
آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد...