بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم
شوق دیدار تو لبریزاز جام وجودم ..........
شدم آن عاشق دیوانه که بودم............
..............................................................................
رفت در ظلمت غم آن شب وشبهای دگرهم
نه گرفتی دگر از عشق آزرده خبرهم.............
نکنی دیگر از آن کوچه گذرهم..........
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم.