تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت
با کدام عمر دراز؟نوح اگر کشتی ساخت
عمر خود را گذراند
با تبر روز وشبش بر درختان افتاد
سالیان طول کشید عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب
شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق
یا که می گفتی:تا شقایق هست زندگی باید کرد
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی زندگی خواهم کرد
ورنه این شعر وسخن یک خیال پوچ است
پس اگر می گفتی
تا شقایق هست حسرتی باید خورد
جمله زیبا تر می شد
تو ببخشم سهراب!
که اگر در شعرت نکته ای آوردم
انتقادی کردم
بخدا دلگیرم،از تمام دنیا از خیال و رویا
بخدا دلگیرم،بخدا من سیرم
من جوانی پیرم...
زندگی رویا نیست
زندگی پر درد است
زندگی نامرد است،زندگی نامرد است...