-
حواست باشه
پنجشنبه 24 تیر 1389 16:57
یادت باشه آدمها واسه ی همدیگر مثل کتاب میمونند وقتی به صفحه آخرش میرسند میرن سراغ یکی دیگه پس هواست باشه پیش هر کسی ورق نخو......ری .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 تیر 1389 16:42
-
توبه
پنجشنبه 24 تیر 1389 16:33
لیلی را به محکمه بردند گفتند ؛توبه کن گفت؛خدایا عاشقم عاشق ترم کن.
-
تحمل
پنجشنبه 24 تیر 1389 16:27
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم پر پرواز شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم من ومایی نکنیم .
-
صحبت با شما.
پنجشنبه 24 تیر 1389 12:10
هر روز هنگام غروب؛وقتی به آسمان نگاه میکنم باخود می اندیشم که از پس هررفتی باید به آغازی اندیشید. غروب خورشید را به خاطر طلوع دوست دارم دلم می خواهدخورشید را برای خودم الگو کنم. دوست دارم از خورشید بیاموزم که پس از هررفتن وهر تاریکی باید به آغازی زیباوگرم وپرنور اندیشید .اینگونه فکر کردن به من قدرت می دهد قدرتی که...
-
به کجا چنین شتابان ؟
سهشنبه 22 تیر 1389 23:05
به کجا چنین شتابان ؟ گون از نسیم پرسید هوس سفر نداری زغبار این بیابان همه آرزویم اماچه کنم که بسته پایم به کجا چنین شتابان؟ به هر آن کجا که باشم به جز این سراسرایم چو ازاین کویر وحشت به سلامتش گذشتی به شکوفه به باران برسان سلام مارا...
-
منتظر.
سهشنبه 22 تیر 1389 22:55
دو چشم منتظر بردر چو یعقوب از غم یوسف که شاید پیک مصری را به این درگه گذر آید
-
درباره ی تو..
سهشنبه 22 تیر 1389 22:47
طرح چشمای قشنگت دراتاقم نقش بسته شعر میگویم به یادت در قفس غمگین خسته من چه تنهاوغریبم بی تودر دریای......هستی ساحلم شو غرق گشتم بی تو درشب های هستی..
-
انتظار.
سهشنبه 22 تیر 1389 22:42
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس . یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده... تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته...
-
هی.....
سهشنبه 22 تیر 1389 22:36
خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم .... به فکرتم.... به یادتم زنده به انتظارتم ....
-
دلم گرفته....
پنجشنبه 17 تیر 1389 12:20
با تو شعرام همگی رنگ بهاره با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره وقتی نیستی همه چی تیره و تاره کاش ببخشی تو خطا هامو دوباره ای خدای مهربون دلم گرفته از این ابر نیمه جون دلم گرفته از زمین و آسمون دلم گرفته آخه اشکامو ببین دلم گرفته تو خطاهامو نبین دلم گرفته تو ببخش فقط همین دلم گرفته توی لحظه های من شیرین ترینی واسه عشق و عاشقی...
-
عشق یعنی....
پنجشنبه 17 تیر 1389 12:16
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده...
-
دل تنگی
سهشنبه 15 تیر 1389 21:45
من که دل تنگ توام در دل تنگم گله هاست آری بیتاب شدن عادت بی حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب دردلم هستی بین من و تو فاصله هاست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 تیر 1389 21:39
-
باران
سهشنبه 15 تیر 1389 21:33
باز باران چون همیشه نم نمک برروی شیشه مینویسم که بدونی مهربونیت پاک نمیشه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 تیر 1389 21:29
به خدا دردل وجانم نیست هیچ جزء حسرت دیدارش سوختم از غم وکی باشد غم من مایه آزارش.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 تیر 1389 21:07
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم توی این روزگار بی کسی یه عمره که دربه درم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 تیر 1389 21:02
اگرقرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم.بهترآن است که آن را خرج لطافت یک لبخند پرمهر کنیم.
-
سخن
سهشنبه 15 تیر 1389 20:53
در کویر سرد عشق این سخن از من بگیر مرگ تومرگ من است پس تمنا میکنم هرگز نمیر
-
زندگی
شنبه 12 تیر 1389 12:24
به درد هم اگر خوردیم قشنگ است . به شانه بار هم بردیم قشنگ است . در این دنیا که پایانش به مرگ است. برای هم اگر مردیم قشنگ است.
-
اجبار
شنبه 12 تیر 1389 11:46
آن زمان که سهراب نوشت؛تاشقایق هست زندگی باید کرد.خبر ازدل پردرد گل یاس نبود باید این طورنوشت هر گلی هم باشد چه گل پیچک ویاس زندگی باید کرد.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 تیر 1389 23:42
گفتمش دل میخری پرسید چند گفتمش دل مال تو تنها بخند . خنده کردودل زدستم ربود تابه خودباز آمدم اورفته بود جای پایش روی دل جامانده بود. ....جای دل برروی خاک جامانده بود.
-
دوست
جمعه 11 تیر 1389 23:36
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشم مستم اگر صاحب میخوانه نبهشم ای دوست گر جان طلبی جان زتو بخشم از جان چه عزیزتربه تو بخشم
-
نکته ها
جمعه 11 تیر 1389 22:47
نکته 1 ؛ ذهنت را به برنامه های کم اهمیت مشغول نسازتامبادا ازکارهای مهم باز بمانی. نکته 2؛ اگر اشتباه کردی هرچه زودتربادوری از آن خود رانجات بده. نکته3؛ اگر وقت خودرا باکارهای خوب پرکنید مطمئن باشید ازافتادن درخطا جلوگیری کرده اید. نکته4؛ معجزه وقتی اتفاق می افتدکه تو بتوانی ازکار بدی که به آن عادت کردهای رهاشوی....
-
شمع
یکشنبه 6 تیر 1389 19:36
نخ داخل شمع از شمع پرسید چرا وقتی من میسوزم توآب میشوی شمع جواب داد مگر میشود کسی که در قلب من است بسوزد و من اشک نریزم!
-
دوستت دارم
یکشنبه 6 تیر 1389 19:26
من تورامانند گلهای بهاری دوست دارم عشق جانسوز تورا با بیقراری دوست دارم زندگی را با همه بی اعتنایی دوست دارم
-
حس نکرد
یکشنبه 6 تیر 1389 19:17
هیچ کس تنهاییم راحس نکرد لحضه ای ویرانیم راحس نکرد درتمام لحضه هایم هیچ کس وسعت حیرانیم را حس نکرد سرنوشت دردناکم را چرا هیچ دست خطی امضا نکرد آنکه سامان غزلهیم از اوست بی سرو سامانیم را حس نکرد تمام دنیا رابه دنبال تو گشتم عاقبت خسته مایوس به در خانه رسیدم وای از آن لحضه که دیدم بردرخانه نوشته بودی (آمدم تونبودی)
-
آموخته هااز شمع
یکشنبه 6 تیر 1389 13:20
از شمع سه چیز را آموختم. 1 ایستاده بسوزم. 2 بی صدابسوزم 3 به پای یار بسوز