*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

مسافر(2)

نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد؛

<<چه سیب قشنگی!

حیات نشه تنهایی است>>

ومیزبان پرسید؛

قشنگیعنی چه؟

_قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال

وعشق تنها عشق

تورا به گرمی یک سیب میکند مانوس.

مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد

مرا رساندن به امکان یک پرنده شدن.

_نوشداروی اندوه؟

_صدای خالص اکسیر میدهم این نوش.




وحال شب شده بود.

چراغ روشن بود.

وچای می خوردند.



((_چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی

_چقدرهم تنها!
_خیال میکنم

دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.

_دچار یعنی...

_              عاشق

_وفکر کن چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد.

_چه فکر نازک غمناکی!))

_وغم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.

وغم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.

        ...........ادامه تو آپ بعدها...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد