*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

خاطره

بالاخره امروز امتحان دفاعی رو دادم...امروز اصلا تمرکز نداشتم هی دبیر محترممون می گفتن تجدیدتون می کنم فقط بخاطر اینکه گفته بود یک سوال نخونید ماهم نخوندیم از شانس بدتوی امتحان نهایی اومد از اینکه اشتباه کرده بود اعصابشون خورد بود وسر مای بیچاره خالی کرد.من که دارم سکته می کنم...با اینکه می دونم خوب دادم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد