*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

تحمل وزن هر دوی مارا نداشت!

این شاخه نازک سرنوشت تحمل وزن هر دوتای مارا نداشت


بالاٌخره یک روز می شکت!


شاید این تنها دلیلی بود که من دست هایت را رها کردم!



می خندی می لرزد دلم!


انگار که قلبم بر روی گسل لب های توست!x

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد