-
آه دلم
جمعه 8 بهمن 1389 14:36
منم یه تقدیر پر زمستون چله نشین دلی درب وداغون....
-
دلم...
جمعه 8 بهمن 1389 13:18
دلم گرفته .....خیلی....بدجور....
-
اه...
جمعه 8 بهمن 1389 13:16
دلم غم دارد امشب....
-
قانون جذب
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:45
راز شما هرچه را بخواهید بدست می آورید کافیست به آن فکرکنید.با تفکر خود قانون جذب را فعال می کنید...... قانون جذب چیست؟ قانون جذب نیرویی است که شما به وسیله افکارتان آن را فعّال می سازید،فقط کافی است آنرا باتمام وجود حس کنیدودر اعماق آن فرو بروید قانون جذب اهمیت نمی دهد که شما چیزی را خوب یا بد بدانید یا اینکه آنرا نمی...
-
..............نمیدونم.........
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:39
دوستای خوبم من امروز مطلب زیاد نوشتم رفتن صفحه قبل برید صفحه قبل اونارو هم بخونید ......خداحافظ
-
عرض تسلیت
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:34
السلام علیک یااباعبدالله اریعین سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش را خدمت شما مهربانان تسلیت عرض می نمایم.
-
دوستتان دارم
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:17
اگه یک روز فکر کردی نبودن یک کسی بهتر از بودنشه چشماتو ببند واون لحظه ای که اون کنارت نباشه وترکت کرده باشه را تصور کن اگه چشمات خیس شد بدون به خودت دروغ گفتی وهنوزم دوستش داری..... دوستتان دارم
-
قصه عشق...
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:12
یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبود غیر عشق دو نفر دیگه عاشقی نبود......اون دوتا شاد بودن هر دو آزاد بودن بی خبر زحادثه هر دوفریاد بودن........بین اون روزای خوب یک روزی تنگ غروب جغد پیرو بد وشوم اومد از سمت جنوب ....میون پرهای اون یه طلسم بدوشوم......داده بودن دل به هم عاشقای قصمون....یکیشون گفت خبره ....خبر از...
-
خدایا
سهشنبه 5 بهمن 1389 19:01
خدایا عاشقان رابا غم عشق آشنا کن ... زغم های دگر غیر از غم عشقت رها کن ...... تو خودت گفتی که در قلب شکسته خانه داری ........ شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن.....
-
خوشبختی یعنی....
سهشنبه 5 بهمن 1389 18:58
آیا سقفی بالای سر خود داری؟ آیا لباسی برای پوشیدن داری؟ آیا اسمی برای صدا کردن داری ؟ آیا قادر به لبخند زدن هستی ؟ آیا خدایی برای پرستیدن داری ؟ آیا مادروپدری برای نگاه کردنشان داری ؟((همین کافیست ولذت بخش)) آیا دلی برای هدیه کردن داری ؟ آیا دهانی برای لبخند زدن وخنداندند؟ لحظه ای برای حس کردن چیزهای خوب؟ پس خوشبختی...
-
هر چی دوست داری اسمشو بزار
دوشنبه 4 بهمن 1389 13:43
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز وگل سرخ یکیست.
-
بگو....
دوشنبه 27 دی 1389 14:24
خوشبختی به چه معناست؟
-
آیا....
شنبه 25 دی 1389 18:07
آیا تو خوشبخت هستی؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 دی 1389 23:45
سلام بچه ها کلافه شدم میروم تو لیست وبلاگ های بروز شده .....میزنم صفحه ی اول...نه .....صفحه ی دوم....بازم خبری از این وبلاگ ما نیست.....ص.چهارم ...نخیر دیگه اشکم درومد.....ص.5.......ص.6..... شیطونه میگه همین الان وبلاگت رو حذف کن ...و......این داستان ادامه دارد.......نه بالاخره این وبلاگه ما در صفحه ی دهم یافت شد...
-
بی تو.....
دوشنبه 20 دی 1389 23:15
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم شوق دیدار تو لبریزاز جام وجودم .......... شدم آن عاشق دیوانه که بودم............ .............................................................................. رفت در ظلمت غم آن شب وشبهای دگرهم نه گرفتی دگر از عشق آزرده خبرهم............. نکنی...
-
فریاد کن
دوشنبه 20 دی 1389 23:10
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی.... یا چیزی چنان که بدانی....... ((من درد مشترکم.... فریاد کن))
-
رازیست
دوشنبه 20 دی 1389 23:08
اشک رازیست........ لبخند رازیست....... عشق رازیست...... اشک آن شب لبخند عشقم بود....
-
اون سفر کرده که رفته بر نمیگرده دوباره....
دوشنبه 20 دی 1389 23:04
خیلی وقته دختری می بینم کناره دریا می شینه رو تخته سنگی قصه ها میگه زغمها هرروز که قرص خورشید تودل دریا می شینه دخترک فانوسه دستش غمش اونجا میبینه میخونه با غصه غم تو نگاه هر ستاره اون سفر کرده که رفته برنمیگرده دوباره ....... همه شب باچشم گریون دخترک میادش اونجا دم صیح با ناامیدی میره خونه تک وتنها .... دو ...سه ساله...
-
آسمان میگرید امشب....
دوشنبه 20 دی 1389 22:55
آن زمان ها کز نگاه خشته مرغان دریایی نبود وزسکوت ظلمت شبهای تنهایی...و....هنگامی که بی او جان من چون موجی از اندوه میشد...... قطره اشکی دوای درد من بود این زمان آن اشک هم پایان گرفته و....وآن دوای درد بی درمان من هم ماتمی دیگر گرفته .... ((آسمان میگرید امشب ساز من می نالد امشب .... او خبر دارد که دیگر اشک من ماتم...
-
روز های سپید...
جمعه 10 دی 1389 14:24
با وجود آنکه برفی در اراک نباریده من در زمستان سال 86 بسر میبرم که در آن ابرها تمام عقده هایشان را با بارش برف ها وباران هایشان خالی میکردند ومن با قدم گذاشتن بر روی برف های دست نخورده ی زیبا وصدایی که حاصل فشرده شدن برف ها بود به راهم ادامه میدادم ونام این روز هاوهفته های برفی را روز های سپید نامیدم ...پس به امید روز...
-
چه شد؟
جمعه 10 دی 1389 14:01
رفته است مهرش از دل نمیرود ......ای ستاره ها...... .....ای ستاره ها...... چه شد که او مرا نخواست ......ای ستاره ها....... پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
-
سفر
جمعه 10 دی 1389 13:50
روزی می خواستم از شهرمون برم پیش هزاران چشم تو گریه می کردی ....میگفتی با حسرت دیگه برنمیگردی..... گفتم عمر این سفر کوتاهه کوتاهه.گفتی راز من همیشه با توهمراهه گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد.گفتی منتظر نشستن آخرین راهه حالا که من برگشتم با آرزوهایم....نگاه تو سرده.....
-
من وتو
جمعه 10 دی 1389 13:44
در غروب بی فروغ آشنایی این من وتو درسر راه جدایی خاطراتی مانده از هر شام وهر روز سر گذشتی دارد این عشق جگر سوز میروی با بیقراری یادی از خود میگذاری می نهی یادی غم انگیز خاطراتی حسرت انگیز همره آهی شررخیز در غم ما مهر ومه افسرده گردد چهره شاداب گل پژمرده گردد
-
باشگاه پرواز
چهارشنبه 8 دی 1389 16:41
سلام بچه ها تصمیم گرفتم شمارا به جایی دعوت کنم اونم باشگاه پروازه این باشگاه خوب خونش در تلتکسته برید پیام نمای شبکه دو شماره ۶۵۵بزنید توش پیام های همسن های خودمونه که به دو بخش تقسیم شده به نام دخترونه وپسرونه خیلی قشنگه نظرتون را درمورد پیام نما به من بگید...
-
ملیکا...
جمعه 19 آذر 1389 23:11
سلام به دوستان خوبم این آدرسی که در زیر نوشتم آدرس وبلاگ بهترین دوستمه سر بزنید از همین جا بهش سلام میکنم . سلاااااااااام ملیکا جان dely.mihanblog.com
-
دریا....
یکشنبه 14 آذر 1389 15:31
ریزش باران وبارش قطرات پراکنده وشفافش چون اشک انسان بر روی گونه ی زمین جاریست و در راهی که خود مقصد شان را نمیدانند براه می افتند .....شاید .....دریا ......شاید....دریا ی تنها که فقط ....و....فقط ساحل است که چون یاری وفادار به استقبال انواج پر خروشش میرود ....... من نیز زیر باران در کناره جویباری که حاصل اشک های بی...
-
چه میدونم...؟
دوشنبه 8 آذر 1389 22:46
یک مشت ستاره خفته در چشم ترت ...........یک جاده به انتظاره در رهگذرد............ رفتی دلم پیاده در خلوت شب .........آرام تر از نسیم در پشت سرت..........
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آذر 1389 22:40
ببار ای ابر سرگردان که این دل غصه ها دارد مرو از آسمانه من ,که این دل غصه ها دارد بریز ای نم ...نم ..باران که دل خون شد زتنهایی اسیر دردم ای باران ....چرا دردم را نمی کاهی؟......
-
پنجره...
دوشنبه 8 آذر 1389 22:30
تنها کناره پنجره می آیم نسیم تبسم تو جاریست قاصدک ها آمده اند در رقص با دو یاد سبز وسفید وسرخ و..... .....واین قاصدک چقدر شبیح لبخند خداحافظی توست..........
-
زندگی.....
دوشنبه 8 آذر 1389 22:17
زندگی یک بازی درد آور است زندگی یک اول بی آخر است زندگی کردیم اما باختیم کاخ خود را روی دریا ساختیم لمس باید کرد این اندوه را....... با کمر باید کشید این کوه را........ .......... زندگی را همین غم ها خوش است .....