*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

عناوین یادداشت‌ها

  • چه فرقی میکند همه جا... چهارشنبه 22 آذر 1391 22:12
    روزی میرسد بی هیچ خبری با کوله بار تنهاییم در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب...! به راه خواهم افتاد... من که غریبم چه فرقی دارد کجای این دنیای باشم همه جای جهان تنهایی با من است...! ممنون از نجمه جان.
  • بی تو مهتاب شبی... شنبه 18 آذر 1391 17:49
    داشتم فکر میکردم چی بنویسم یک دفعه این ابیات به ذهنم رسید... آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ی ماه فروریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت... (قسمتی از شعره بی تو مهتاب شبی،از اثر فریدون مشیری) داره بارون می باره دلم دوباره یه جوری شده...
  • دلم... جمعه 17 آذر 1391 00:28
    "ב لـــ ــــم" یــ ــڪ ڪوچــ ــﮧ ے بـــ ــטּ بستـــــ میـــ ــפֿـواهـــב و یـــ ـڪ باراטּ نــــــم نـــــــم و یـ ـــڪ "פֿــــــבا" ڪﮧ ڪمـ ـے باهــ ــم راه بــ ـرویــــҐ همیـــــטּ.................. ممنون از ریحانه جان
  • ... پنج‌شنبه 16 آذر 1391 23:16
    یه وقتایی خودمو بغل می کنم، میگم غصه نخور دیوووووووووووووونه... گر چه همه تنهات گذاشتن!... من که باهاتم!! هوا ابریه معلومه می خواد بباره...
  • دق...قت پنج‌شنبه 16 آذر 1391 23:00
    گاهی سر سری رد شو وزندگی کن...! چرا که "دقت"... "دق"..."قت"میدهد!
  • خدا جونم کجایی؟ جمعه 10 آذر 1391 17:25
    سلام دوستای خوبم خوبید؟ من که اصلا خوب نیستم دلم گرفته توی زندگیم انقدر نا امید نبودم ولی الان... کاش میتونسم این احساس رو از بین ببرم احساس نا امیدی بعضیی وقتا فکر میکنم خدا منو فراموش کرده تروخدا نظر ندید نه خدا همه بنده هاشو میبینه هواشونو داره بخدا خودم میدونم ولی من یه استثنائم من خیلی خدا رو دوست دارم اما اون...
  • مدرسه دوشنبه 6 آذر 1391 16:01
    سلام دوستای خوبم امروز زبانو 20 شدم فیزیکم 20 شدم اما طبق معمول تو عربی بازم نمره بدی گرفتم 16هوووم واقعا خجالت آور میدونم ولی چیکار کنم که اصلا علاقه ای ندارم بهش واقعا روزی که بخوام بخونمش روز مرگمه واین بی علاقه بودنم باعث شده توش موفق نباشم فقط به اینکه عربی درس تخصصی رشتم نیست خودمو آروم میکنم اما خب فیزیک وریاضی...
  • دلم گرفته خدایا شنبه 4 آذر 1391 21:13
    سلام دوستای خوبم چطورید؟بنا به گفته یکی از دوستام بهتر دیدم آپ کنم برید تو نظرات نظرشون رو بخونید من اصلا خوب نیستم اصلا از خودم متنفرم متنفر ازاینکه گاهی انقدر ناتوان میشم...درسام کلی موندن من لاشو هم وا نکردم دلم میخواد گریه کنم فکر نمیکردم انقدر درسامون برا دوشنبه سنگین باشه حالاهم از این همه کار پناه آوردم به هیچ...
  • ... جمعه 26 آبان 1391 17:14
    "السلام علیک یا ابا عبدالله " فقط سکوت...
  • دلمم پر حرفه... پنج‌شنبه 25 آبان 1391 13:53
    دهنم پر حرفه حیف که نمیشه با دهن پر حرف زد! ممنون فاطمه جون
  • سکوت دلم پنج‌شنبه 25 آبان 1391 13:47
    این روز ها که دلم شکسته است، یاد حرفای پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت؛ پینو کیو چوبی بمان آدما دلشان سنگی است...!
  • نفرین... پنج‌شنبه 25 آبان 1391 13:41
    خیالت راحت... شکسته ها هم نفرین بکنند، گیرا نیست...! نفرین، ته دل می خواهد دل شکسته ام که دیگر سر وته ندارد...
  • ... سه‌شنبه 23 آبان 1391 08:40
    به بودن ها دیر عادت کن...! به نبودن ها زود آدمها نبودن را بهتر بلدند...
  • باران دوشنبه 22 آبان 1391 22:18
    باران لحظه های ناب زندگیست(البته از نظر من)
  • بزرگ که باشی... دوشنبه 22 آبان 1391 22:12
    گاهی دلت از سن وسالت می گیرد می خواهی که کودک باشی کودک به هر بهانه ای به آغوش غم خواری پناه می برد آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را دفن کنی... ممنون از نجمه جون
  • باران... یکشنبه 21 آبان 1391 23:39
  • حرف دل خودم یکشنبه 21 آبان 1391 23:17
    *این روزهابالبخند دست دردهایم را میگیرمو اشک هاشو پاک میکنم و آروم زیر گوشش میگم؛ هیییییییس آروم باش اینجا زمینه(زمین است) _-"*- _-"*-"_--_"*-_-_
  • سکوت یکشنبه 14 آبان 1391 15:04
    این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند! اما... من جلوی دهانش را میگیرم،وقتی که می دانم کسی تمایل به شنیدن صدایش را ندارد،این روزها من... خدای سکوت شده ام!...
  • نمی گذرم... شنبه 13 آبان 1391 11:54
    گاهی حرف هایم زیر نقاب سکوت فریاد می کند... این روز ها می گذرند اما من از این روزها نمی گذرم...
  • هیچ دلی... شنبه 13 آبان 1391 11:06
    سخت است بدانی در این دنیا میان این همه دل هیچ دلی... دلتنگت نیستند...
  • خندانم... پنج‌شنبه 11 آبان 1391 18:58
    وچنان آرام وخندانم که کسی فکر نکرد... زیر خاکستر این آرامش من چه هیاهویی ست!!!
  • خدایا... چهارشنبه 10 آبان 1391 14:16
    خدایا... من اینجا ... دلم سخت معجزه می خواهد! وتو انگار معجزه هایت را برای مبادا گذاشتی...
  • وب جدید جمعه 5 آبان 1391 15:00
    سلام دوستای خوبم چطورید بچه ها بیاید به این وبم سر بزنید نظرتون رو حتما بگید به عنوان فعالیت دفاعی با دوستم تاسیسش کردیم ولی خودم ادامه اش میدم خیلیی به دلم نشسته حتما بیاید اینم آدرسش؛http://paksereshtan14.blogfa.com/ منتظرتونم. فقط بچه ها یا زینب یا شادی صدام کنید چون معلممون میخونه.
  • امتحان دوشنبه 1 آبان 1391 15:53
    سلام دوستای خوبم چطورید؟ ببخشید بازم حوصله تایید کردنه نظرارو ندارم انشاا...دفعه بعد که اومدم تایید میکنم تایید کردنش آسونه ها جواب دادنش زمان میبره هی بازم دپرسم امروز دفاعی پرسید 20 شدم 28صفحه بود فرض کنید یکبارم نخونده بودم امتحان فیزیک داشتیم واقعیتش دیشب فقط یک ربع شایدم کمتر وقت گذاشتم آخه بلد بودم اما چشتون...
  • یکی بود یکی نبود... جمعه 28 مهر 1391 21:35
    من برای سالهای بعد می نویسم... سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود...یکی...نبود! ممنون از فاطمه جان واژه ها را کناره هم میگذارم قافیه وجودم درست نمی شود من همچون شعری ناتمام در آرزوی واژه گمشده ام که روی کاغذ روزگار خط می خورم... ممنون نجمه جون سلام دوستای عزیزم ببخشید که...
  • خداحافظ چهارشنبه 26 مهر 1391 15:38
    خدا حافظ چه آسون بود . . . تورو دیگه نمی خوامت... . . . دیگه عشقو نمی فهمم دیگه خون تو رگهام خشکید خدا حافظ
  • پرواز چهارشنبه 26 مهر 1391 15:29
    دلم پرواز می خواد اونم به یه جای خیلی قشنگ... هوووووووووووم
  • بارن نیست... چهارشنبه 26 مهر 1391 15:21
    پلک های مرطوب مرا باور کن این باران نیست... که می بارد صدای خسته ی من است که از چشمانم می ریزد... سلام دوستای عزیزم ببخشید اصلا حال نداشتم نظارو جواب بدم ولی تایید کردم بازم ببخشید.
  • به حباب نگران لب یک رود قسم دوشنبه 17 مهر 1391 15:51
    نه تو میمانی نه اندوه نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد... لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آئینه نه آئینه به تو می نگرد تو اگر خنده کنی او به تو می خندد و اگر بغض کنی وای از آئینه دنیا که چه ها خواهد کرد...
  • گل من دنیای من بود... شنبه 15 مهر 1391 17:01
    پاییز غریب وبی رحم... این همه برگ مگه کم بود؟ گل من رو چرا چیدی؟ گل من دنیای من بود... دوستای عزیزم مطلب زیری رو بخونید.