-
خوب بمان. . .
سهشنبه 25 تیر 1392 20:23
اگر روزی رسیدی که من نبودم تمام وصیتم به تو این است: "خوب بمان" از آن خوب هایی که من عاشقش بودم. . .!
-
"خانه دوست کجاست"
دوشنبه 24 تیر 1392 10:22
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی می خواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط اول وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم و به یادش با قلم سبز بهار می نویسم؛ "ای دوست خانه دوستی ما اینجاست" تا که سهراب...
-
خاطرات مدرسه2
یکشنبه 23 تیر 1392 08:48
سلام من اومدم خوبید خوشید؟منم بد نیستم،داشتیم چی میگفتیم داداشم پرید توحرفمون منو به زور برد بیرون؟ یافتم شیطنتای مدرسه ه ه ه ه ه ه ه! خب جونم براتون بگه یه دختر خوبی بودم که نگو،اووووووف همه سرم قسم میخوردن،مخصوصا معلما یادمه یه بار تا یه هفته گوشی میبردم،هنذفری بهش وصل می کردم می بردم سرکلاس با خاله س (توضیحات؛این...
-
موبایل!
جمعه 21 تیر 1392 22:11
من؛جون من شارژ شو موبایلم؛ من؛موبایل جونم ناز نکن این تن بمیره شارژشو موبایلم؛نچ من؛چی شده بهم بگو از چی ناراحتی؟روزی خدا تومن که میریزم تو حلقومت تا صفا کنی چته خو؟ موبایل؛اونو میریزی تو حلقوم ایرانسل منت سر من نذار من؛چه مرگته خو؟ موبایل؛ من؛اصلا به جهنم شارژنشو(درحالی که پرتش می کنم روتخت) دیرینگ درینگ(نگاه می...
-
"ماه مبارک رمضان"
پنجشنبه 20 تیر 1392 11:28
"حلول ماه مبرک رمضان رو به شما دوستای گلم تبریک میگم"
-
...
سهشنبه 18 تیر 1392 09:23
بــــاران بیـاید یا نیـاید تو باشــی یا نبــاشی خاطرت باشد یا نباشد من خیـــس از یاد تو ام عشق بها دارد،من بودم توبودی و یک دریا عشق حالا من هستم و یک دریا اشک آری عشق بها دارد!
-
پیرمرد همسایه!
دوشنبه 17 تیر 1392 16:09
پیر مرد همسایه آلزایمر دارد دیروز زیادی شلوغش کردند اوفقط فراموش کرده بود از خواب بیدار شود!
-
شاد باش!
شنبه 15 تیر 1392 10:33
شــــاد باش، نـَه یِکـ روز هِـــزاران ســـالـ بـگـــذار آوازِ شــــاد بودَنـــَت چـــِنان دَر شَهـــر بِپـیـــچَد کــِـه رو سیــــاه شـــَوند آنـــان کـــه بـــَر سرِ غَمگــــین کَردنـَــت شـَــرط بَســـته اند. . .! یه وب بعضی از بچه ها میرم نمیشه نظر داد واقعا اعصابمو خورد کرده فقط تونسم بین همه لینکام به یه نفر نظر...
-
تحمل وزن هر دوی مارا نداشت!
دوشنبه 10 تیر 1392 18:50
این شاخه نازک سرنوشت تحمل وزن هر دوتای مارا نداشت بالاٌخره یک روز می شکت! شاید این تنها دلیلی بود که من دست هایت را رها کردم! می خندی می لرزد دلم! انگار که قلبم بر روی گسل لب های توست!x
-
آنه!
جمعه 7 تیر 1392 21:09
آنشرلی هم نشدیم یکی ازمون بپرسه؛ آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
-
عشق!
پنجشنبه 6 تیر 1392 13:37
نه اینکه زانوزده باشم نه !!! فقط تنهایی سنگین است. . .!
-
همه چیز را خراب می کند. . .!
چهارشنبه 5 تیر 1392 11:57
بگذار دوست بمانیم عشق . . . همه چیز را خراب می کند!
-
کتابخونه!
دوشنبه 3 تیر 1392 14:02
توی یه کتاب شعر خوندم که؛ " خداحافظی شاید غمگین ترین شعر جهان باشد!" به نظرم جمله خیلی قشنگیه! این روزا خیلی روزای خوبین مخصوصا برای من،ساعت1تا6الی7 میرم کتابخونه نمی دونید چه حس وحالی داره،بین یک دنیا کتاب باشی وهر نفسی که بکشی بوی کتاب و برگ - های کهنه اش رو توی تک تک سلول هات حس کنی،وقتی که میرم کتابارو...
-
"نقابت را بردار"
جمعه 31 خرداد 1392 20:37
چشمانم را می بندم،نقابت را بردار،بگذار صورتت هوایی بخورد!
-
شعر
دوشنبه 27 خرداد 1392 18:46
سلام دوستای گلم خوبید خوشید؟ امروز میخوام یکی از شعرای پسرعموم رو براتون بذارم من که خوشم اومد شماهم نظرتون رو بگید انتقاد پیشنهاد تعریف تمجید همه چی ممنونم. شباهنگام در نخل خیالم پرسه پرسه آدمک ها می دویدند همه هنگام قلبم را می دریدند تا که در صبح نسیمی آمد از صحرای ایمن که گفت؛آسوده باش، این خیال است که در ذهن تو...
-
تورا یاد خواهم کرد!
شنبه 25 خرداد 1392 21:51
من یه دخترم یه دختر با احساسات دخترونه... تورا یاد خواهم کرد، همه هنگام نه چون نیما که می گوید؛ "شباهنگام". . . همیشه سعی کردم باعث ناراحتی کسی نشم ولی همیشه سعی کردن ناراحتم کنن. . .
-
خدایا...
جمعه 24 خرداد 1392 11:43
سلام دوستای عزیز و مهربونم،اسم این کوچولو ی معصوم پریاس دکترا ازش قطع امید کردن خواهش میکنم براش دعا کنید بهتره یه لحظه خودتون رو جای پدرو مادرش بگذارید.
-
از زبان حمید مصدق از زبان فروغ فرخزاد"سیب"
چهارشنبه 22 خرداد 1392 15:18
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو اقتاد به خاک تو رفتی و هنوز سال هاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه ی کوچک ما...
-
هیس!
سهشنبه 21 خرداد 1392 21:15
همیشه دلم می خواست که . . .هووووووم مهم نیست! بعضی حرفا رو نمیشه زد. . .!
-
شب و روز در چشمان من است!
شنبه 18 خرداد 1392 11:38
شب در چشمان من است به چشم هایم نگاه کن روز در چشمان من است به سپیدی چشم هایم نگاه کن شب و روز در چشمان من است به چشم هایم نگاه کن قسمتی از دکلمه" حسین پناهی"
-
تنهایی
جمعه 17 خرداد 1392 21:05
می دانی تنهایی کجایش درد دارد؟ انکارش ...! به من مجوز چاپ نمی دهند! می گویند داستانی که نوشتی قابل باور نیست،اما من فقط خاطرات تنهاییم را نوشتم باور نمی کنند که چقدر تنهایم...!
-
آدم های ساده
دوشنبه 13 خرداد 1392 10:52
می دانی؟ آدَم هایِ ساده ساده عاشِق می شَوند ساده صَبوری می کنند ساده عِشق می ورزند ساده می مانَند اما سَخت دل می کنند آن وَقت که دِل می کنند جان می دَهند سخت می شکنند سخت فراموش می کنند آدم های ساده...! ___________________________________ از الان دارم بوی تابستون رو حس می کنم هووووووووووم کولر رو آخرین درجه،بازی...
-
خدایا!
شنبه 11 خرداد 1392 14:58
خدایا! یا نوری بیفکن یا توری،ماهی کوچکت از تاریکی اقیانوس ها می ترسد... ! دلتنگم!همین و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد. . .! خسته ام ولی وقتی میام اینجا ومینویسم،آروم میشم شاید بخاطر اینه که ... نمی دونم،ولی خوبه بازم جایی هست که بتونم حرف های دلم رو بزنم این آهنگ جدیدی (secret garden/راز باغچه)که برای وبم...
-
چیزی باقی بگذار...
چهارشنبه 8 خرداد 1392 20:38
بار خدایا! از عشق امروزمان برای فرداهایمان چیزی باقی بگذار برای روزی که فراموش میکنیم،عاشق بوده ایم، چیزی کنار بگذار به اندازه یک مشت یک لبخند. . . یک خاطره و یک نگاه... "برداشت از وبلاگ در گذر زمان"
-
بارون!
دوشنبه 6 خرداد 1392 10:54
تمام شعر هایم بوی تورا می دهد می گویند فراموشش کن اما نمی دانند تو در جان ریشه کرده ای انگار باید جان دهم! وای خدا دلم بارون میخواد...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 خرداد 1392 20:41
می خــواهَم بنویسـ ـم نمـ ـی توانـم . . . ! یک کَلـَ ـمـه به ذهنَم می رسـَد؛ " تـ ـو " تمـ ـام شـد این هـ ـم نوشتـه امـروز
-
یادت ای دوست به خیر
پنجشنبه 2 خرداد 1392 19:41
یادت ای دوست به خیر بهترینم خوبی؟ خبری نیست ز تو. . .! دل من میخواهد که بدانی بی تو دلم اندازه دنیا تنگ است می سپارم همه زندگیت را به خدا. . . ! "کوه من"
-
وقتی...
چهارشنبه 1 خرداد 1392 12:42
وقتی نگاهی صمیمانه است وقتی تبسمی زیبا نقش می زند زندگی را وقتی لبانم خاموش می ماند و قادر نیست و من در فهم عشق می مانم تنها دلم با تردید می طپد خسته و درمانده در غربتی دور در انتظار یاری دستانت خواهم ماند. . .! سارا قیاسی
-
بخشی از شعر "شعله رمیده"
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 15:21
می بندم این دوچشم پرآتش را تا ننـگـرد درون دو چشــــمانش تا داغ و پر تپش نـــشود قلــــبم از شعلـــه نگاه پریشـــانـــــش می بندم این دوچشم پر آتش را تا بگـــــذرم ز وادی رســـــوایـــــی تا قلــــــب خامشــــم نکشـد فریاد رو می کـــنـم به خــــلوت و تنهایـی ای رهروان خسته چه می جویید در ایـــــن غروب ســرد احـــوالـش...
-
امتحان دینی
جمعه 27 اردیبهشت 1392 17:56
فردا ساعت 8.30امتحان دارم من قبل از امتحان تو خونه؛ الان دارم میرم مدرسه؛ بعد امتحان با دوسام؛ (سر جواب درست سوالا ) بعد از گفت گو با دوستان؛ اینم نتیجه امتحان؛ من می ترسم،آخه آیاته درسا هنوز مونده هه هه این شکلک آخریه خیلی قشنگه من چرا یه لحظه میخندم یه لحظه گریه میکنم؟ خل شدم اشکال نداره فدای سرم دعا کنید برام...