بیشتر از خــودش تــــــــو را بخواهد...
و بیشـــتر از تـــــو هیــــچ نخواهد...
...و تــــــــــو
برایش تـــمام زندگـــی باشی...
پ.ن:
(R&S)
فرقی نمی کند که اتاق؛
بوی بهار نارنج گرفته باشد
این عشــق را تــو دم کرده ای...
پ.ن:
(R&S)
گاهــی دلـ ـــم میخواهد به بعضـی ها بگویم؛
باشیــــــد...
حتـی اگــر مـن دیگـــر نباشـم...
# خــانـواده ام...
خداونــــــدا...
اگر بخواهم آنچه در ذهـــن دارم با تو بگویم،
هزاران جلد کتاب می شود...
ولــــــی...
آنچه در دل دارم،
یک جملــــــه بیش نیست...
خدایــــــــا خیـــلی دوستتــــــ دارم...
بابتـــــ همـــه چــی ممنونتـــم...
کلمــات شمـا قدرتــــــــــ دارند...
در تقدیر هر انسانی
معجزه ی خاص
از طرف خدا تعیین شده
که قطعا در زندگی اش
در زمان مناسب، نمایان خواهد شد...
یک شخص خاص...
یک اتفاق خاص...
یا یک موهبت خاص...
منتظر معجزه ی زندگی خود باشید.......
پــایــانــی ساختــه ام
بــرای تمـــام قصـــه های بی پایانـــم...
تــا سرآغـــازی شــوم...
بــرای آغـــاز زندگــــی تـــــازه...
شبیـــه بــارانـ ــی کـه هنــــوز نیـامـــده...
گیــ ــــر کـــرده ام...
در دلـــ ــــ ابــ ــرهـا...
... یک دقیقه سکوت
به خاطر رویاهای شیرین کودکی که هرگز باز نخواهند گشت...
به خاطر تمام امیدهایی که به ناراحتی مبدل شدند...
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری شد...
به خاطر چشمانی که بارانی ماندند...
به خاطر احساساتی که نادیده گرفته شد...
به خاطر کسانی که هرگز نیاموختند گریه کنند...
به خاطر کسانی که هرگز نیاموختند لبخند بزنند...
به خاطر کسانی که شادی خود را با ناراحت کردن دیگران بدست آوردند...
به خاطر تمام لحظات ازدست رفته ی عمر...
برای انسان بودن...
برای دل گرفته...
برای زندگی...
و به احترام کسانی که سکوت کردند...
وجـ ــودم را بـا عشـ ـــق خـ ــود گــ ــره ده
تـــا...
در انجـمــ ــاد افـکـ ـــار خـویـ ـش بـه خـ ــواب نــروم...!
وقتـی زنـگ کـاروان عشــق برمی خیـزد برخیـزی...
بهــانه نشناسـی و با حسیــن تا حسیــن سفـر کنـی...
عاشقـانه از کربــلا بگذری تا عاشقـانه کربــلا در تـو بگذرد...
اربعین حسینی تسلیت باد...
به نظرم دعای قشنگی اومد گفتم توی وبلاگ بذارم:
از خــدا میخـوام تو زندگیتــون فقط یکــــ بار تو دوراهـــی بمونیـن...
اونـم تــوی بیــن الحـرمیــــن...
که ندونیـن پیش امـام حسیــن(ع) زانــو بزنید یا حضـرت ابوالفضــل(ع)...
دیــوانــ ــه ات میکننــد مسـائـلـ ــی کـه در ذهنـتـــ ــــ ...
بـه جـ ـای حـ ــل شـ ـدن، تـ ـه نشیـ ــن شـ ـده باشنــد ...!
خــ ــدای مـ ـن...
ایـ ـن روزهــ ـا بیشتــر حواسـ ـت به مــ ـن باشـد...
می گوینـد بزرگتــرین شکسـ ـت، ازدست دادن ایمـ ــان اسـت...
حواسـت باشد که مــن شکسـ ـت نخورم...
مــن هنوز هم تو را به نام قاضی الحاجات می خوانــم،
حتــی اگر همــه ی التمـ ــاس هایـم را نـادیــده بگیــری...
هنــوز هـم تـو را ارحم الراحمین می دانـــم،
حتــی اگــر سخــ ـت بگیـــری...
هنـوز هـم تــو همـان خدایــی...
امـ ــا مــ ـن...
مگـ ـذار کـه از دسـت بـــروم...
من امیــ ـدم به توسـت...
بـرای دلــ ـــم امـن یجیــب بخوان تــا آرام شــود ایـن دل مضطـ ــرب...
خدایــــا...
ســال هاسـت به این نتیجــه رسیــده ام کـه تــــو...
آن مشتــ ـرک موردنظـ ــری هستـی کـه همیشـ ـه در دستـرسـ ـی...
اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ...
امــروز آغازیسـت بر یکـــ پــایــان دیگــــر...
امــروز تولــدی دیگــر از چندیــن تولــد دیگــــرم هسـت...
شناسنامم میگه که بیست و دومین پاییز از زندگیمم گذشت...
و همین طور یکسال دیگه از جوونی...
وقتی روز تولدم میشه درکنار خوشحالی یه حس دلگیر بودن هم دارم...!
نمیدونم چرا ولی...
شاید به خاطر لحظاتی بوده که از دستشون دادم...
شاید به خاطر بزرگ تر شدن و زیادشدن دغدغه هاست...
شاید واسه آینده ی نامعلومی که درپیش رو دارم...
شاید واسه آرزوهام...
شایدم.............
فقط امیدوارم آخر همه چیزی خوب باشه...
خدایا ازت میخوام که هیچ وقت بنده هاتو توی پستی و بلندی های زندگی تنها نذاری...
خلاصه اینکه:
تولــ ـــــدم مبــ ـــارکــ ــــــ
غــوغـ ــای درون ِ دُختـ ـــر آبــــ ــــان را،
تنهــ ــــا خـ ــود میتوانــد چارهــ جویــ ـی کنــد و خدایـــش...
چه کوتاه است فاصله ی میان بالا رفتن دست علی(ع) و بالا رفتن سر حسین(ع)...
فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا...
حادثه عاشورا کمر تاریخ راشکست و
ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت...
فرارسیدن ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی رو
به همه ی دوستان، تسلیت عرض میکنم...
غدیـــر یک تاریـخ است...
تاریخـی که ابتدایش مدینـــه است، میانش کربـــلا و انتهایش ظهـــور...
عید غدیر خم، عید ولایت و امامت مبارک...
امـروز تنـها وارث غدیـــر حضرت مهـدی(عج) است.
خدایــا لذت دیـدارش را بر ما ارزانی دار...
کــ ـــاش گاهـ ـــی زنـــدگــ ـــی
[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]
داشتــ ــــ . . .!
بهانه نوشت:
چه ارزشی دارند بعضی لحظه ها، دقیقه ها و ساعت ها...
خدایا لحظات خوب رو توی زندگیمون پررنگ تر کن...!
خدایـــــا...
از مـن تـا تــو راهـی نیستـــــ...
فاصلـــه ایست بـه درازای مـن تـا مـن...
و در این هیاهـــوی غریبـــــ،
مـن ایـن مـن را نمی یابــم...!
گــوش کنیــم!
صــدای نـفـس هـای پـایـیـــ ــــز، این زیـبـاتـریـن فـصــل خــدا می آید...
نـگـرانــی هـایـمان را از بـرگ هـای درختـان آویــزان کـنیم...
چنـد روز دیـگــر مـی ریــزنـد...
حـواســمان کـجــاســت؟!
یـک تــابـسـتــان دیگـر هـم گـذشـت...
حـال بـایــد دوبـاره بـه آمــدن پـایـیـــ ــــز دل خــوش کـنیـم...
پـایـیـــ ــــزی خـوش رنـگ...
پـایـیـــ ــــزی کـه دلــمـــــان نـگیــرد و غـروبـش غــــم نـداشـتـه بـاشـد و
در کــوچـه پــس کــوچــه هـایـش بـغــــض نـبـاشـد...
پـایـیـــ ــــزی کـه
مهـر و آبـان و آذرش ما را یـاد هـیـچ خـاطـــره ی خـیـســی نـیـنـدازد
و دل کـنـدنـش آســان تــر بـاشــد از دلـبـسـتـنـش...
یـک پـایـیـــ ــــز دوســت داشـتـنـــی کـه شــایــد مــال مـــا بـاشــد...
میـمـانیـم بـه امـیــد پـایـیـــ ــــزی کـه
نــه از فــاصـلـه خبــری بـاشـد، نـه از درد، نـه از زخــم، نـه از جـنـگ و نـه از فـقـر...
بـه امـیـــد پـایـیـــ ــــزی کـه وقـتـی بـه آخــر رســیـد،
جــوجــه ای از جــوجــه هــایـمـان کــــم نـشـده بـاشــد...!
عـاشـ ـــق آن خـاطـراتـ ــی هستــم کـه...
تصـادفــ ـــی از ذهنــ ــم عبـ ـــور میکننــد
و
باعثـــــ لبخنــ ـــدم می شـونــد...