*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

نمی دانم چه میخواهم خدایا!

" نمیــــدانم چـــه میـــ خواهم خدایــــا


بـــه دنبال چه میـــ گردم شــــب و روز


چـــه میـــ جوید نـــگاه خســـته من


چرا افســــرده است این قلب پر سوز"




دقیقا این شعر وصف حاله منه


کلافه ام...


نمیدونم دقیقا دلم چی میخواد!


خوب نیستم.

سلااااام دوستای خوب و نازنینم


چقدر روزا تکرارین،خسته شدم بیا بشین درس بخون آهنگ گوش کن برو نت فردا باز پاشو برو مدرسه


هرچقدرم میرم بیرون بازم روحیم درس بشو نیست عجیب درگیریم باهم

(روحیمو میگم------>همون خود درگیری)


اههههههههه شوخیم سازگار نیست پس من چی کار کنم؟


من الان این شکلیم


اه این چه قالبه من دارم چقدر آهنگشم زشته


برم عوض کنم شاید فرجی شد


الان میام


.

.

.

.

.

.

اومدم خب این قالب خوبه؟


چرا من انقدر اعصابم خورده؟


اگه بیشتر از این بمونم شمارو هم دپرس میکنم


فعلا دوستای گلم.



زیباست.


این عکس حس خوبیو به من منتقل میکنه.


خاطره

سلام دوستای خوب ونازنینم


امروز روز نسبتا خوبی بود امتحان ریاضیمو شدم18.5(وای من چقدر درس خونم)


به نظرم هر چی کمتر بخونی نمرت بالاتر میره من 2ساعت خوندم.


زیستم که آقایxyنیومدن که باعث شد بچه هامون این شکلی بشن



خیلی خوش گذشت 


حق داریم خوشحال بشیم ما بچه های نگون بخت کلاس دوم تجربی در طول 


هفته یک زنگم بیکاری نداریم


انتظار دارن دکترم بشیم.


خلاصه کلی شیطونی کردیم


امروز درس مرس کنسل فقط خوش گذرونی،دقت کردین این کتاب همچون قرص مسکن تا به 


جلدش نگاه می کنی رفتی!


کافی توی این بیمارستانا از کتاب به عنوان قرص خواب آور استفاده کنن هنوز وارد اتاق مریض نشده هفت پادشاهو خواب دیدن


من که اینجوریم خوابم نمیبره میرم کتاب میارم به جلدش زل میزنم من نگاه کن اون نگاه کن


در آخر هم بنده به خوابی شیرین فرو میروم...


خب دیگه من برم کاری ندارید؟


بابای




بارون



هوا برونیه 


دارم مسته این هوا میشم خدا جون بازم ممنون.

خاطره

سلاااااااااااااام


چطورید؟چه خبرا؟امروزم گذشت ولی خوب بود


زنگ زبان فارسی بود منم زیاد حال نداشتم دلم میخواست گریه کنم نا امیده نا امید بودم 


معلم برا خودش درس می داد و بچه ها هم هی تیکه مینداختنو یعضیا سوتی کم کم حالم خوب شد 


با شوخی های بچه ها دیگه آخرای زنگ بود که معلم رسید به قسمت اخر درس که در رابطه با اوا این مسائل بود


آواهای بی معنای اطرافمون رو میگفت پرسید بچه ها باد چی میشه 


بچه ها همچین سرذوق اومدن من که میز اول بودم از هیچانشون برگشتم برقو تو تک تک 


چشماشون دیدم باورتون نمیشه عینهو پیش دبستانیا باهم میگقتن هوهوووووووووووووو من مردم 


از خنده


بعد معلم گفت صاعقه چی میشه


یه نفر داد زد این که صدا ش معلوم نی


یکی گفت؛خخخخخخخخخخخخخخخررررررررررررررررررچچچچچچچچچچچششششششششش 


هر کی یه چی میگفت آخرسر معلم گفت گرمپ گرمپ ترکیدیم از خنده آخه معلممون یه جوری 


شد


بعد گفت خب حالا چندتا آوا شما بگید؛ یه دفعه ای صدا ها بالا گرفت من که انقدر خندیده بودم باور


بفرمایید(به جون مامیم)اشک از چشام می اومد خوده معلممونم ترکیده بود از خنده


بعدشم که زنگ خورد رفتیم جشنی که مدرسه به مناسبت پیروزی انقلاب تدارک دیده بود با فاطمه 


نان رو موکت نشته بودیم زیر آفتاب به هوای یه نمه سرد نمیدونی چه کیفی داشت هر چی کمبود


ویتامینDبود جبران شد


با بچه ها انقدر جیغ جیغ کردیم یه شعرم خوندیم که اینگونه است؛


از جهان ایرانیاشون


از ایرانیا مرکزی هاشون


از مرکزیا ....اشون(اسم شهرمون)


از....اشون رسالتیاشون(اسم دبیرستانمون)


از رسالتیا دوم تجربیاشون


بعدم جیغو دستو هوووووووووراااااااااااااااا


خلاصه خیلی کیف داد از دپرسی درومدیم


روز عالی بود فردا هم امتحان ریاضی دارم دعا کنید 20 بشم ای خدا یاری بنمو.


به امید خودت.


راستی یه دوست دارم اسمش راه رهاییه فکر کنم نظراتشو خونده باشید اگه میشناسیدش 


بهش خبر بدیددلمون ترکید انقدر انتظار نظرشون رو کشیدیم


...

مَرا زَمانِـــی از دَست دادی


که میان روز مرگی هایت گم شده بودم!


وتو فرصت آن را نداشتــــی


که دلتنگم باشی


عجب از من!!!


...تمام دل مشغولیم تو بودی...


تمامی دقایقم با تو میگذشت


اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم نبودم!



سکوت

سکوتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


همین...!


(ببخشید دوستان نتونستم نظراتتون رو جواب بدم)

.

سلام دوستای گلم ببخشید جوابه نظراتتون رو ندادن فعلا وقت ندارم.


خدافظ

این عنوان چیه یه ساعت باید فکر کنی سرش.

سلاااااام


امرووووووووووووز خیلی خوش گذشت زنگ اول زیست با آقایxyکه حسابی توضیح داد که واقعا هنگیدیم من بعد کلاس سرم گیج می رفت باورتون میشه گفت میخوام 5 صفحه رو براتون خلاصه کنم به جون مامیم که انقدر دوسش دارم عین همون صفحات رو برامون دیکته کردم ما تو برگه نوشتیم انقدر رفته بودم تو برگه سربلند کردم گیج میزدم


آخه معلم جونم انگشت بنده حقیر هنوز هم زق زق میکنه این عدالته


این از زنگ اول


زنگ دوم ریاضیه خوششگلو داشتم معلم لوگاریتمارو درس داده(واااااااااای بازم تعیین علامت)


من کلا با این تعیین علامت دعوای خونی دارم


زنگ سوم زنگهههههههههههههه خواب(به قوله بچه ها)زنگه ادبیات


بلبشوری بود برای خودش یک کلاس 31 نفره که شاید7-8 نفر ساکت داشته باشه بقیه


شیطون ببینید چی درست مییشه واقعا دلم برای معلممون سوخت نا توانی رو درچشمهای اشک بارش دیدم


معلم یک بیت معنی میگفت پنج دقیقه بچه ها تجدید خاطره میکردند ماشالا هر بیت یک خاطره بود برای اونا


جیغ جیغ میکردن در حد لالیگا


منم دسته کمی ننداشتما کلی میخندیدم


بیچاره معلممون


فردا زبان پرسش عربی پرسش دفاعی پرسش فیزیکم پرسش


دیروز دفاعیو خوندم امروزم عربیو زبانو خوندم.فیزیکم الان تموم شد


ولی همش دفاعی یادم میره


خب فعلا تا خاطره ای بعد