*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

این عنوان چیه یه ساعت باید فکر کنی سرش.

سلاااااام


امرووووووووووووز خیلی خوش گذشت زنگ اول زیست با آقایxyکه حسابی توضیح داد که واقعا هنگیدیم من بعد کلاس سرم گیج می رفت باورتون میشه گفت میخوام 5 صفحه رو براتون خلاصه کنم به جون مامیم که انقدر دوسش دارم عین همون صفحات رو برامون دیکته کردم ما تو برگه نوشتیم انقدر رفته بودم تو برگه سربلند کردم گیج میزدم


آخه معلم جونم انگشت بنده حقیر هنوز هم زق زق میکنه این عدالته


این از زنگ اول


زنگ دوم ریاضیه خوششگلو داشتم معلم لوگاریتمارو درس داده(واااااااااای بازم تعیین علامت)


من کلا با این تعیین علامت دعوای خونی دارم


زنگ سوم زنگهههههههههههههه خواب(به قوله بچه ها)زنگه ادبیات


بلبشوری بود برای خودش یک کلاس 31 نفره که شاید7-8 نفر ساکت داشته باشه بقیه


شیطون ببینید چی درست مییشه واقعا دلم برای معلممون سوخت نا توانی رو درچشمهای اشک بارش دیدم


معلم یک بیت معنی میگفت پنج دقیقه بچه ها تجدید خاطره میکردند ماشالا هر بیت یک خاطره بود برای اونا


جیغ جیغ میکردن در حد لالیگا


منم دسته کمی ننداشتما کلی میخندیدم


بیچاره معلممون


فردا زبان پرسش عربی پرسش دفاعی پرسش فیزیکم پرسش


دیروز دفاعیو خوندم امروزم عربیو زبانو خوندم.فیزیکم الان تموم شد


ولی همش دفاعی یادم میره


خب فعلا تا خاطره ای بعد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد