با این دل شکسته نرون مرا که خسته ام
عمریه عاشقونه منتظرت نشستم تو آسمون قلبم دل به کسی نبستم
گناه من همینه که عاشق تو هستم.......
باز هم امشب زیر لب صدایت میکنم اشک میریزم دو چشمم را ندایت میکنم
در نگاه خسته ات دنبال حرفی تازه ام هر چه می خواهی بگو من هم رعایت میکنم
خسته ای طاقت اشکت را ندارم پس رهایت میکنم .
.....رفت.....رفت ...رفت....بی معرفت.....
.....رفته ای من مانده ام در انتهای عشق تو......
می نویسم گاه زیباگاه زشت مانده ام درلا به لای سرنوشت روز از گنجایش غم خالیست شب برای گریه کردن عالیست.
برای خریدن عشق هر که هر چه داشت آورد دیوانه هیچ نداشت گریست گمان کردند چون هیچ ندارد میگرید .
اما........
اما نمی دانستن بهای عشق اشک است.
اگر ترکم کنی میمیرم از غم
جوابم گر کنی میپاشم از هم
کاش قلب وسعت میگرفت
شمع با پروانه الفت میگرفت
کاش توی جاده زندگی.......
خنده ازگریه سبقت میگرفت
پس از مرگم بیا زیبا نگارم
بیا با جمع خوبان بر قرارم
سرت را خم کن ببوس سنگ مزارم
که من در زیر خاک چشم انتظارم.......
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست.....
تا کسی از جان شیرین نگزرد فرهاد نیست......
عاشقی مقدورهر عیاش نیست......
غم کشیدن صنعت نقاش نیست.....
عشق یعنی....
عشق یعنی مستی ودیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نشینی تاسحر
عشق یعنی سجدها باچشم تر...........