*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

قیصر امین پور

در خواب های کودکی ام

هر شب طنین سوت قطار

از ایستگاه میگذرد

دنباله ی قطار

انگار هیچگاه به پایان نم یرسد

انگار

بیش از هزار پنجره دارد

و درتمام پنجره هایش

تنها تویی که دست تکان می دهی

آنگاه

در چارچوب پنجره ها

شب شعله می کشد

با دود گیسوان تو درباد

در امتداد راه مه آلود

در دود

دود

دود. . .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد