-
'گـــــم شـــدم'
پنجشنبه 26 دی 1392 18:48
بچـــــه که بودیــــــم میـــــدانستم هروقتــ گــم شـــدم بــــاید ســرجایــــم بــمانـــم تـــا پـــیدایـــم کننـــد مدت هـــاســت ایستاده ام کســـی مــــرا پـــیدا نمی کنــــد...
-
دل سوزی. . .
یکشنبه 15 دی 1392 21:11
بعضی وقتا باید یقه احساست رو بگیری با تموم قدرت سر داد بزنی وبگی: تورو خدا بســــــــــــــــــــــه بسه دیگه تاحالا هرچی کشیدم از دست تو بود،از دست تـــــــــــــــــــــــــو
-
حالا تو برایم بگو. . .
یکشنبه 15 دی 1392 20:43
-
این پنجره بگشای. . .
پنجشنبه 12 دی 1392 23:26
دیر گاهی ســـت که من در دل ایـــن شام سیاه پشت ایــــن پنـــجره بیدار وخمــوش مانده ام چشم به راه همه چشم وهمه گوش دیگر این پنجره بگشای که من به ستوه آمدم از این شب تنگ. . .!
-
خدایا
سهشنبه 10 دی 1392 22:11
خداوندا خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم … بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام ! _ یه گناه خیلی بزرگ کردم،دارم دیوونه میشم،سرم ترکید از درد خدایا منو ببخش. . . تو یه وب خوندم: اول ... به خـــدای خودت وفــادار باش .... تا بتوانــــی به بنده اش ، وفادار بمانی ... وگـــرنه ، کسی که نتونسته پایبند اون...
-
قطعه ای کوتاه
دوشنبه 9 دی 1392 09:50
پاسوز من نشو! آسمانت را بردار و از این حوالی برو شبهای قطبی من خورشید نیمه شب اش را هم دیریست که از یاد برده است. . . طاهر ماستری فراهانی
-
قیصر امین پور
شنبه 7 دی 1392 11:15
در خواب های کودکی ام هر شب طنین سوت قطار از ایستگاه میگذرد دنباله ی قطار انگار هیچگاه به پایان نم یرسد انگار بیش از هزار پنجره دارد و درتمام پنجره هایش تنها تویی که دست تکان می دهی آنگاه در چارچوب پنجره ها شب شعله می کشد با دود گیسوان تو درباد در امتداد راه مه آلود در دود دود دود. . .
-
بعد قضاوتم کن!!!
چهارشنبه 4 دی 1392 15:46
می خواهی قضاوتم کنی؟ کفش هایم را بپوش راهم را قدم بزن دردهایم را بکش سال هایم را بگذران بعد قضاوت کن !!!
-
الهی
دوشنبه 2 دی 1392 17:54
"الهی از دردم خرسندم که درمانش تو باشی" از این جمله خوشم اومد گفتم بذارم،وقتی فکر می کنی کسی هست که صلاحتوبهتر از خودت میدونه حس آرامش میکنی،وقتی تو اوج غم به فکرت میرسه که خدارو داری و اون بهتر از تو از سرنوشتت خبرداره،میدونه چی برات خوبه چی برات بده آروم میشی،از این که میدونی یکی هست که پشت وپناهته بیشتر...
-
حافظ شب یلدا
یکشنبه 1 دی 1392 11:24
شب یلدا هم گذشت،قشنگترین قسمتش فال حافظ بود برای همه فال گرفتم حتی برای مهدی،برای خودم: مرا مهرسیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این ودیگر گون نخواهــــد شد رقیـب آزارها فرمود و جــای آشتی نگذاشــت مــــگر آه سـحر خیزار سوی گــردون نخواهـــد شد مــرا روز ازل کــاری به جـز رنــدی نـفرمـــودند هر آن قسمت که...
-
شب یلدا بر عزیزانم مبارک
شنبه 30 آذر 1392 16:11
اندوهت را به برگ ها بسپار... آخرین ساعات پاییزیت بخیر،رفیــق چهـــــــار فــــصل من شب یلدا با حافظ زیباست،فال یادتون نره یلداتون زیبا دوستای عزیزم.
-
هوای ابری نفس گیره
پنجشنبه 28 آذر 1392 17:53
هوا ابریه،دارم خفه میشم یه تصمیم خیلی مهم گرفته،خیلی خیلی مهم گرچه دلم راضی نبود اما بالاخره تصمیممو گرفتم،هر کس یه سرنوشتی داره،حس می کنم نفسم بالا نمیاد با نفسای عمیق سعی می کنم نفس تنگیمو جبران کنم اما باز نفس کم میارم،هوای ابری هم مزید برعلت شده حتی فکرشم دیوونم میکنه چه برسه. . . خدایا تو توی این راه کمکم کن کم...
-
خدایا
چهارشنبه 27 آذر 1392 16:15
خدایا توی این دنیای کثیف این قلب پاک چی بود به ما دادی !
-
32حرف کم است برای من. . .
دوشنبه 25 آذر 1392 13:25
این اندوه است. . . اندوه است که با 32 حرف نمی توانی حرف درونت را فریاد کنی!
-
راستکی. . .نه مثله آدم بزرگا
یکشنبه 24 آذر 1392 14:01
دخترک:دوست دارم پسرک:واقعی؟مثله آدم بزرگا؟ دخترک:نه راستکی . . .
-
دلم حال وهوای پناهی رو داره
جمعه 22 آذر 1392 20:51
چند روزیه درگیرم. . .(درس،روزمرگی و. . .) ذهنم،مغزم سنگین شده،میام نت دل نوشته های حسین پناهی رو میخونم یکم آروم میشم،به نظرم شخصیت جالبی داشت،حس می کنم حرفاش یه جورایی شبیه حرف خودمه،حس نزدیکی... مرد دوست داشتنی بود،هست،خواهد بود. . .روحش شاد
-
به یاد حسین پناهی
دوشنبه 18 آذر 1392 22:42
-
بارون
جمعه 15 آذر 1392 20:17
سه روزه تموم که اراک بودم هواش بارونی بود بی وقفه می بارید منم عشق بارون بی دلیل وبا دلیل بیرون بودم، خیلی خوب بود،همه جا بخاطر ابری بودن هوا سایه بود وسرد خیلی خیلی سرد جاده های خیس صدای شرشر بارون محیط فوق العاده ای ساخته بود دلم گرفته بود،خیلی چسبید،کاش بازم بباره ممنون خدای مهربونم. *** *** *** *** *** همه چی خوب...
-
هوشنگ ابتهاج
دوشنبه 11 آذر 1392 19:03
شب فرو می افتاد به درون آمدم و پنجره هارا بستم باد با شاخه در آویخته بود من در این خانه تنها تنها "غم عالم به دلم ریخته بود" ناگهان حس کردم که کسی آنجا بیرون در باغ در پس پنجره ام می گرید صبحگاهان شبنم می چکید از گل سیب
-
دلم می خواد . . .
چهارشنبه 6 آذر 1392 17:33
دلم یه روز برفی می خواد یه روز که وقتی خودمو تو شیشه یه ماشین می بینم،نوک بینیم قرمز شده باشه دستام یخ یخ باشه برم وبرم بدون هیچ مقصدی فقط برم برفم دونه دونه بریزه روی مقنه ام،شالمو بکشم روی صورتم سعی کنم خودمو گرم کنم دلم لیز خوردنای سوژه دارو میخواد حتی اگه خودم باشم،پاشیدن آب وقتی ماشینا باعجله عبور میکنن، دلم عطسه...
-
قیصر امین پور
دوشنبه 4 آذر 1392 13:59
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم امروز، او ما را ... فردا ؟
-
ترا من چشم در راهم...
شنبه 2 آذر 1392 18:37
ترا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم شباهنگام در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گر یاد آوریم یا نه من از یادت نمی کاهم ترا من چشم در راهم. . .
-
نیما یوشیج-1336
شنبه 25 آبان 1392 21:36
پاسها از شب گذشته میهمانان جای را کرده اند خالی،دیر گاهی ست میزبان در خانه اش تنها نشسته در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او اوست مانده،اوست خسته مانده زندانی به لبهایش بس فراوان حرفها اما با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند میزبان در خانه اش تنها نشسته.
-
قیصر امین پور
چهارشنبه 22 آبان 1392 10:38
بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت... بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند. بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و ... بعضی با کاغذ خارجی. بعضی آدمها تر جمه شده اند و بعضی تفسیر می شوند. بعضی از آدمها...
-
"چتــــــر تنـــهایی"
جمعه 17 آبان 1392 15:53
دلــــتنگی قصه همیشگی ســـت. . . امـــروز زیــــر چــــتر تـــنهایی ام جایتـــــــ خالـــــی بـــود!
-
دلم...
یکشنبه 12 آبان 1392 19:53
وقتی اسباب بازی هایش را دیدم ماتم برد. . .! زمانی که دلم را میانشان دیدم . . .
-
زنده یاد قیصر امین پور
شنبه 11 آبان 1392 15:05
افتاد آنسان که برگ آن اتفاق زرد می افتد افتاد آنسان که مرگ -آن اتفاق سرد-می افتد اما او سبز بود وگرم که افتاد _-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_- هوای ابری چقدر دلمو بی تاب می کنه، ببار بارون. . . - به هر که می گویم تو،به خودش می گیرد چه ساده اند این ها نمی دانند هیچکس برایم تو نمی شود!
-
قیصر امین پور
سهشنبه 7 آبان 1392 19:05
چه اسفندها...آه چه اسفندها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند این روزها می رسی...از راه
-
"من اومدم. . .
شنبه 4 آبان 1392 15:49
سلاااااااام من اومدم نمیدونید چقدر دلم برای تک تکتون تنگولیده بود برای زهره جون،زینب جون،کوثرجون،محبوبه جون،راه رهایی،وتمام دوستان تقدیم به همه دوستای با احساسم: حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آن که با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ... ای دریغ و حسرت...
-
واضحه
سهشنبه 16 مهر 1392 17:01