*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

تمووووووووووووم شد...تنفس

سلاااااااام


خوبید خوشید؟


کلاغو آخر پاییز شمردنو  وبالاخره نتایجو فهمیدیم البت بدونه کارنامه هر معلمی اومد 

نمره های کانامرو گفت


زیستو 20 شدم شیمی 20 شدم جغرافیارو20 شدم دفاعی 20 شدم اووووم زبانو 20 شدم


یه 19 داشتم یه 18 دوتا 15 یا 16(دقیقا نمیدونم)ماله فیزیکو ریاضیه اووووه اونجور نگاه نکنید خجالت 


میکشم  خب حسابی خوندم ولی خراب شد دیگه چیکارکنم


حالا اینو داشته باشید زبانه فارسیو به عنوان یه نویسنده و شاعر شدم16/5


اونوقت زبان انگلیسی رو 20


آهان ادبیاتو شدم19


و بالاخره عربی عزیزم


اونوو خبر ندارم معلم خواست بخونه گفتم جانه مادرت بذار همون موقع که کارنامه گرفتم 


سکته رو بزنم


البته اینجور نگفتما وگرنه فاتحم خونده بود کلی با کلاس حرفیدیم معلمم یه لبخنده ملیح زد 


که همون جریان آرامشه قبله طوفانه(هه هه)


دیگه چه درسایی مونده؟


آهااان وررررررررررزش اونو شدم بییییییییییییییییییییییست 


دیروز رفتم باشگاه چقدر خوش گذشت بعد از قرنی به ما یه تنفس دادن بریم یه احوالی از این استادمون بگیریم


من واقعا کاراترو دوس دارم


اوم بچه فکر کنم معدلم خیلی بایین باشه...


اشکال نداره مهم خودمم که همه درسارو بلدم(آره جونه عمت)


راسی چرا فیزیکو ریاضی این شکلی شدم ریاضیم پارسال 19/5 شد فیزیکم 19 امسال ترکوندم با


این نتیجه اما بازم خدایا شکر

...

خاطرات را باید سطل سطل . . .

ازچاه زندگی بیرون کشید . . . !

خاطرات نه سر دارند و نه ته . . .

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .

میرسند . . .

... ... گاهی وسط یک فکر . . . !

گاهی وسط یک خیابان . . . !

سردت می کنند . . . داغت میکنند . . . !

رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . . !!!

خاطرات تمام نمی شوند . . .

تمــامـــت می کننـــد

نقابــــ خَندانـ م

دَستــ بـِه صورتـــم نزن!


میـــ تَرسَـــم بیاُفتَــــد...نِقابــــِ خَنـــدانیـ کــــِه بَر چِهـــرِه ام دارم! وبَعـــد...


سِیلــِ اشـــکهایَمـ


تو را باخود بِیَرد...

زبون

سلااااااام دوستای خوبم چطور مطورید؟


امروز امتحان زبون داشتم عالی شدم شاید 25 صدم اشتب کرده باشم که اونم 20 میده دیگه


برخلاف زبان جان کاه عربی زبان بلاد کفر را فوت آبم


دوروز تمام فرجه دادن اما منه به اصطلاح دانش آموز دیشب ساعت8 شب شروع کردم خوندن


(قلبم واقعا اومدم تودهنم)


دوروز خوردم خوابیدم تازه ساعت 8 شب یادم افتاد یه امتحان زبان نامی دارم


تاساعت 12 خوندم ساعت 12 شد عین این بچه های خوب رفتم گرفتم خوابیدم بقیه درسم


سپردم به تقدیر تا چه بنویسد


خلاصه مطلب اینکه خود نیز هنگ کرده که چگونه مطالب تا به امروز در ذهن اینجانب باقی مانده 


(خدا داند)


در راه برگشت کلی با فاطمه وشادی مریم خندیدیم گرچه زمان کوتاه بود(من چرا انقدر کتابی میحرفم)


دلم میخواد امروزو خوش بگذرونم چون دیگه از امتحانا چیزی نمونده فقط دوتا یکی شیمی یکیم


زیسته خوشگلم که دوتاشم بیستم.


اینم شرح حال بنده؛

تفاوت دیدنی رفت و آمد به مدرسه ! (عکس طنز) www.taknaz.ir






-

بارون...


باَراَن کِه میـــ بارَد...

باَراَن کِـــه میـــ باَرَد...


دِلَمـ بَرایَــــت تَنـگــ تَــر میـــ شــوَد...!


راه میاُفتَم بِدونـــِه چَتـــرِ


مَنـــ بـــُغض میـــکُنَــمِ...


...آسِمانِ گِریـــِه...





به سراغ من اگر می آیی...

به سراغ من اگر می آیید


پشت هیچستانم


پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدک هایی است


که خبر می آرند از گل واشده ی دورترین نقطه ی خاک


پشت هیچستان چتر خواهش باز است


تا نسیم عطشی در بن برگی بدود


زنگ باران به صدا می آید


آدم اینجا تنهاست...


ودر این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت باقی ست


سراغ من اگر می آیید


نرم آهسته بیاید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من




عربیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

سلام دوستای خوبم


امروز در عین اضطرابو ترس ولرز ولی شنگولم


انقدر اضطراب دارم حد نداره نه برا جغرافیاها بلکه فقط وفقط برای عربی فردا عربی دارم فقط یه درس خوندم  ازش...


خدا به خیر کنه ایشالااااااااااااااااااااااااا  دلم میخواد  اضطرابمو با دویدن داد زدن خالی کنم نمیدونم 


چرا یاد عربی میافتم تمام تنم میلرزه


خدا جون  نذار از امدادای غیبی استفاده کنم خودت میدونی که قد این حرفا نیسم


خودت یه کاری کن.


چاکرتیم.


من برم حاضر شم وایییییییییییییییی خدافظ

امتحان

سلام دوستای خودم چطورید؟


ساعت 11 از مدرسه برگشتم اولین امتحانمو دادم دینو زندگی بود فکر کنم یک نمره 


اندیشه تحقیق کم کنه البته مطلب رو رسوندم اما خب معلمه ما میگه عینهو کتاب اندیشه وتحقیق


هم که باید خودت جواب بدی کاری به معلم نداری ولی این معلمه ما میگه باید همون باشه که من 


میخوام.


فردا امتحان جغرافی استان شناسی داریم.تا ساعت 5 تمومش میکنم.


اما پس فردا عربی چشمتون روز بد نبینه از 5 تا درس هیچیشو بلد نیستم فکر کنم تجدید 


بشم باورتون میشه؟اوف من چقدر از عربی بدم میاد  خدا.



باید بشینم امروز بخونم چون فرا پسفردا وقت زیاد ندارم.


خلاصه اینکه اضطراب ودل نگرانی فعلا حاکم این جسم خسته وروح درمانده این بنده حقیر است.


(اری...)


دیگه باید برم شروع کنم به درس خوندن اگه حداقل اندازه یه مورچه دوسم دارید برام دعا کنید


ببخشید نمیتونم بیام خبرتون کنم که آپم آخه اصلا وقت ندارم.


خدافظ عزیزان