*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

زبون

سلااااااام دوستای خوبم چطور مطورید؟


امروز امتحان زبون داشتم عالی شدم شاید 25 صدم اشتب کرده باشم که اونم 20 میده دیگه


برخلاف زبان جان کاه عربی زبان بلاد کفر را فوت آبم


دوروز تمام فرجه دادن اما منه به اصطلاح دانش آموز دیشب ساعت8 شب شروع کردم خوندن


(قلبم واقعا اومدم تودهنم)


دوروز خوردم خوابیدم تازه ساعت 8 شب یادم افتاد یه امتحان زبان نامی دارم


تاساعت 12 خوندم ساعت 12 شد عین این بچه های خوب رفتم گرفتم خوابیدم بقیه درسم


سپردم به تقدیر تا چه بنویسد


خلاصه مطلب اینکه خود نیز هنگ کرده که چگونه مطالب تا به امروز در ذهن اینجانب باقی مانده 


(خدا داند)


در راه برگشت کلی با فاطمه وشادی مریم خندیدیم گرچه زمان کوتاه بود(من چرا انقدر کتابی میحرفم)


دلم میخواد امروزو خوش بگذرونم چون دیگه از امتحانا چیزی نمونده فقط دوتا یکی شیمی یکیم


زیسته خوشگلم که دوتاشم بیستم.


اینم شرح حال بنده؛

تفاوت دیدنی رفت و آمد به مدرسه ! (عکس طنز) www.taknaz.ir






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد