*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

هوشنگ ابتهاج

 شب فرو می افتاد


به درون آمدم و پنجره هارا بستم


باد با شاخه در آویخته بود


من در این خانه تنها


تنها


"غم عالم به دلم ریخته بود"


ناگهان حس کردم


که کسی


آنجا بیرون در باغ


در پس پنجره ام می گرید


صبحگاهان شبنم


می چکید از گل سیب



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد