*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

هوای بارونی

بنام خدای عزیزم

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم

دلم گرفته اسمون از خودتم خسته ترم


سه روزه دل آسمونم گرفته

بالاخره بغض آسمونم شکست...بالاخره اونم بارید اونم نتونست غرورشو حفظ کنه

اونم شکست...

آسمون دست توهم رو شد...دیگه مخفی کردن سودی نداره

سه روزه که آسمون ابرارو مهمون دلش کرده هوای خیلی قشنگیه میشه گفت

رمانتیکه...

من همیشه عاشق پاییز بودم وهستم

هوای پاییز همیشه قشنگه...

دوست داشتم همه فصل ها مثل پاییز بود...

این روزا دل منم بدجوری گرفته...

نمیدونم چمه؟؟؟


تو خوب می فهمی مرا 

                     وقتی پر از بهانه ام



آسمون خیلی قشنگه نمیدونم چجوری احساساتمو بیان کنم فقط میتونم بگم...

عالی ودلگیره...


آسمون دلش گرفته پر ابر پر بارون

مثل وقتی که جدا شد...

لیلی از چشای مجنون...

قسمت ما شده انگار صبر وتنهایی دوری...

بخدا دلم گرفته...

چه کنم از درد دوری؟؟؟



چه خوبه همدردی مثل آسمون داشتن...



باز پاییز است...

باز این دل از غمی دیرین لبریز است...

باز میلرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان...

باز فرو میریزد بر چهره ام باران...



من میرم ولی باز تو بدون

همیشه یاده تو از خاطرم فراموش نمیشه



وقتی مطلبو مینویسم این شعرا به ذهنم میرسه

دوست دارم هرچی که در ذهن ودلم موج میزنه رو بنویسم...


سهم من از تو دوریه...

http://s2.picofile.com/file/7169036662/nd1xfp_1_.jpg




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد