*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

تعویض دریچه میترال

سلام دوستای عزیزم امیدوارم خوب باشید،امروز میخوام یه مطلب در رابطه با تعویض 


دریچه میترال براتون بذارم من که لذت بردم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد فقط دوستانی 


که بادیدن خون مشکل دارن نگاه نکنن،برید ادامه مطلب


برداشت از وبhttp://pourgarmrodi.blogfa.com

ادامه مطلب ...

...

سلام دوستای عزیزم


خداروشکر زبان فارسیم حل شد بچه ها شنبه امتحان عربی دارم،بدجور نگرانم


ولی من میتونم من میتونم...


بچه دلم میخواد همینجور بنویسم حس خوبیو بهم منتقل میکنه وقتی اینجا مینویسم 


حس میکنم خیلی خواننده های وبمو دوس دارم خیلی


یادش بخیر پارسال چه برو بیایی داشتم چقدر  دوست داشتم تو کلاس


تنها چیزی که توجه نمیکردیم درس بود،چقدرم زیاد بودیم؛ملیکا،سمانه عاطفه فاطمه


 مریم شادی،چقدرم خوش میگذشت،امسال  فقط شادی تو کلاسمونه  اونم که رابطمون


دیگه مثله قبل نیست،هیییی بابا چقدر امسال  من تنها شدم


دلم واسه خودم سوخت!!!


هوووووم خب دیگه سرتون رو درد نمیارم 


خوش باشید خدافظ

زبان فارسی.

به نام تنها همدم زندگیم "خدا"


سلام دوستای عزیزم خوبید؟جدیدا هیچ سر نمیزنید!جدیدا وبم سوت و کور شده


امیدوارم خوش باشید،امروز حسابی اعصابم خورده فوق العاده خورده


دارم منفجر میشم میدونید چیه فردا امتحان زبان فارسی دارم کتابمو تو مدرسه جا گذاشتم!


دارم دیوونه میشم  حالا هم نمیدونم چیکارکنم؟دوستامم قطعا میخوان بخونن وگرنه میرفتم

ازشونمیگرفتم


ساعت 4 باید برم باشگاه ولی اصلا حوصلشو ندارم


ولی چون امتحان کمربند دارم باید برم کاتا و کمیته رو نمره کامل آوردم فقط تکنیک مونده


اونم ایشالا قبولم


ولی آخه کی حوصله داره بره باشگاه اونم تا ساعت6و خورده ای.


بچه ها زبان فارسی رو چیکارکنم ولی چون بچه خیلی خوبیمو امتحان ادبیاتمم نوزده و


 خورده ای شدم معلم میبخشتم...البته امیدوارم


ایشکال نداره فدای سرمممم


دوستون دارم قد  یه دنیا باور کنید(باورم نکردید نکردید)


موفق و موید باشید.


خدافظ

به کجا باید رفت؟

به کجا بایَـــد رفـــت!


بَــــعد از آن خاطِره ها که هَمه هستیِ من


از آنـــهاســت...!


بودَم دیـــدَم با دیـــگری شاد تَری...رفتَم!




زندگی چه رنگیه؟

" به نام خدا "


سلام دوستای عزیزم امیدوارم خوبِ خوب باشید...


امروز 2/2تولد خاله جونم بود من اولین نفر بودم که تبریک کفتم...!


چند روز دیگه تولد منه...اما...


بیخیال،قراره مامانم برام یه چیزی بخره ولی نمیگه اینم که فهمیدم میخواد یه چیزی بخره رو با گوش


واستادن فهمیدم.


امروز خیلی خوش گذشت گرچه امتحان زبان رو همه بچه(میگم همه یعنی همه ها)همه خراب کردیم


آخه نمونه سوال کنکور داده بود


حوصله تعریف ندارم...پریروز با دوستم رفتیم کتابخونه من یه کتاب فروغ و با یه کتاب کمک درسی


برداشتم الانم کتاب فروغ رو میزمه...این شب ها خیلی میخونمش شاید آرامشی...


امروز دفتر عقیده دوستمو پر کردم،یه سوال پرسیده بود که زندگی رو چه رنگی میبینی؟


نوشتم؛سفید و سیاه


نظر شما چیهه به نظرتون زندگی چه رنگیه؟


درد اَست...!

دَرد اَســت . . .


اَز آن هَمه آرزویِ بَچِگـی


فَقَط بزرگ شویـ . . .!


.

.

.

حرمتت را نگه می دارم...

ساکت که میمانی

می گذارند به حساب جـــواب نداشتنت...!

عمرا بفهمند جان می کنی تا حرمت ها را نگهداری!