*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

...

من تو را باز کجا خواهم یافت؟


جز در اندیشه خویش وبه جز قصه هجران وشکیب...


آه...

ای دل من چیست افسانه عمر؟


http://s2.picofile.com/file/7183666983/1295387903597058_large.jpg


دیگه به سلام ها دل نمی بندم

از خداحافظی ها غمگین نمی شوم

دیگر عادت کرده ام به تکرار یک نواخت دوری ودوستی.



سلام دوستان عزیزم خوب هستید؟

چه خبرا؟ امیدوارم خوب باشید

چند روزه احساس میکنم خیلی خون سرد شدم خیلی بی تفاوت شدم

حتی مریم دوستم هم بهم گفته که خیلی سرد وبی تفاوت شدی

دیگه مثل قبل مزه پرونی نمیکنم

خانم مشاورمون میگه بخاطر اینکه بزرگ شدی پس انتظار نداشته باش  مثل قبل

شیطنت کنی...

اما من دلم می خواد مثل قبل باشم خیلی جدی شدم

به نظر خودم این خیلی بده

خیلی خشکم؟؟؟نه؟؟؟

دیگه مثل زینب قبل نیستم

دختر احساسی

از دنیایی که دوسش دارم دور شدم دیگه مثل قبل اطرافم رو شاعرانه نمی بینم.

ببخشید اگه یک موقع به سردی جواب نظراتتون رو میدم 

دست خودم نیست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد