*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

*ღ برگی از دفتر خاطرات من ღ*

♥بنام خدای عزیزم♥

صندلی تو فروختنی نیست.


همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای تو بود،شاید آن روز که برگشتی خسته باشی.

                




یک عالمه حرف دارم اما وقتی میشینم پشت کامپیوتر همش از یادم میره


خیلی حرف دارم دیروز با فاطمه کلی تمرین کردم اما وقتی زمانش فرا رسید همش از یادم رفت


باور کن نمیشه.


می دونی آخه از خودم مطمئن نیستم.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دوستای خوبم برا تمام کنکوریا دعا کنید مخصوصا نجمه دوست عزیزم


امیدوارم همتون موفق بشید نجمه جون.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد